ندا زنده است
اولين بار ندا را در سردخانه بیمارستان ديدم. از ميدان ژاله آمده بود. نيمی از جمجمهاش با گلوله رفته بود.
بار دوم سياه چهرهها به دبيرستان آمدند. ندا را باخود بردند. شکنجهاش کردند. به او تجاوز کردند. در سياهی شب تيربارانش کردند و مخفيانه به خاکش سپردند.
دفعه سوم سياه چهرگان ندا را از پنجره خوابگاه دانشجويان به خيابان پرتاب کردند.
اين بار ندا را در خیابان با گلوله در خون غلطاندند.
اما هيچکدام از اين اعمال ددمنشانه کمکی به سياه چهرگان نکرد.
سياه چهرگان قادر به کشتن ندا نيستند.
ندا فردا باز در خيابان خواهد بود.
ندا زنده است.