Tuesday, March 29, 2005

حاج‌آقا حسين کدام عقلانيت؟


حسين درخشان در يادداشتی با نام پر طمطراق "خداحافظ ولایت مطلقه " نامزدی رفعت بيات را تفسير کرده‌است که شخصن با تفسيرش موافقم اما در انتهای يادداشت ناگهان نتيجه می‌گيرد که که در بين محافظه‌کاران اختلاف افتاده و ديگر کسی برای ولايت فقيه تره خرد نمی‌کند و اين نشان دهنده اين است که کل نظام جمهوری اسلامی بسوی عقلانيت حرکت می‌کند.

آخه حاج‌آقا حسين شما که باز خاکی رفتی عزيز دل برادر. نظام جهوری اسلامی و عقلانيت مانند جن و بسم‌الله است. شتر در خواب بيند پنبه دانه و يا دوباره جريان "حفظ نظام با چنگ و دندان" است؟

Sunday, March 27, 2005

ترس از ژنرال‌ها و باقی قضايا


عيسی سحرخيز می‌گويد: "اگر مردم از انتخابات قهر كنند، ژنرال هاي داخلي و خارجي آينده ايران را ترسيم خواهند كرد."
و اضافه می‌کند: "اگر در روز انتخابات، آزادانه به هر نامزدي كه خواستيم راي داديم، باز در صحنه خواهيم ماند، سفيد خواهيم پوشيد، پرچم سفيد در دست خواهيم گرفت و اين بار فرياد خواهيم زد رئيس جمهور " تداركاتچي" نمي‌‏خواهيم ."

جناب سحر‌خیز بچه می‌ترسانی؟ مگر مردم دو بار آزادانه به پای صندوق‌های رای نرفتند و به نامزدی که می‌خواستند رای ندادند؟ پس چه شد؟!
به‌قول آن گدای داستان ملانصرالدين هم پائين‌تان را ديديم و هم بالای‌تان. اين امام زاده مراد نمی‌دهد.
من به خود اجازه نمي‌دهم که در صداقت آقای سحرخيز شک کنم چرا که او را از نزديک نمی‌شناسم اما تنها نکته جديد در سخنان ايشان همان لغت "تدارکچی" است که به تازگی مد شده و گرنه باقی اين حرفهای را ما بارها و بارها شنيده‌ايم و ديگر توان تحمل‌شان را نداريم.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

امام‌زاده‌ای که مراد نمی‌دهد


ف.م.سخن اين نوشته محمرضا فتحی را در وبلاگش قرار داده و اميدوار است که ابطحی آن را به اطلاع آقای رئيس جمهور هم برساند.

خوب فرض کنيم که سيد خندان ما اين نامه را خواند و لبخند بر لبان زيبايش خشکيد. فکر می‌کنيد بعد چه اتفاقی می‌افتد. هيچ و هيچ و باز هم هيچ.
هشت سال است که تنها خواصيت و قدرت سيد خندان در حفظ نظام ارعاب و ترس جمهوری اسلامی خلاصه شده است. با چه زبانی بايد فرياد زد که آهای مردم, امام‌زاده اصلاح‌طلب‌ها مراد نمی‌دهد. چاره ديگری می‌بايد يافت.

سوال‌های آسمانی در سايه آبی


آسمان خانم در وبلاگ سايه آبی سه سوال جالب مطرح کرده است که به‌طور خلاصه در اينجا نقل می‌کنم:
۱- به نظر من نسبت دادن "دنیای مجازی" به اینترنت و مشتقاتش باعث ایجاد نوعی بار معنایی منفی میشود. نظر شما چیست؟
۲- آيا ریشه استفاده از لحن توهین آمیز در وبلاگ صرفن بخاطر عدم ارتباط رو در رو و یا ناشناخته بودن نویسنده هست؟
۳- تا چه حد برایتان مهم هست مطلبی که میخوانید توسط فردی نوشته بشود که با نام خودش مینویسد و یا کسی که با نام مستعار می‌نویسد؟

اما جواب من به این سه سوال:
۱- با اصطلاح "دنيای مجازی اينترنت" مشکلی ندارم و نه‌تنها در آن باری منفی نمی‌بينم بلکه فکر می‌کنم بکار بردن لغت "دنيا" برای اينترنت نشانه ارزش بالای اينترنت به‌عنوان يک وسيله ارتباط جمعی است در صورتی که برای راديو و تلوزيون و روزنامه لغت "دنيا" استفاده نمی‌شود. و اما لغت "مجازی" در مقابل "واقعی" قرار می‌گيرد و "دنيای واقعی" تعريفی مشخص دارد که اينترنت در آن نمی‌گنجد، پس اينترنت برای خود دنيائی‌‌ست و چون دنيای واقعی نيست، "دنيای مجازی"‌ست.
۲- ریشه استفاده از لحن توهین آمیز در وبلاگ صرفن در بی‌فرهنگی نويسنده آن است. بسياری تفاوت لحن "انتقاد آميز" و "توهين آميز" را نمی‌دانند. البته رودرو نبودن (دستش که به من نمی‌رسه، بذار يه حالی ازش بگيرم) و عدم شناخت طرف مقابل (معلوم نيست طرف چه پخيه) حالت کاتاليزاتور دارد.
۳- اينکه وبلاگ‌نويس با نام واقعی و يا مستعار می‌نويسد، ارزش نوشته‌اش را تعيين نمی‌کند. حتا در بعضی موارد برای من نوشته شخصی با نام مستعار دلچسب‌تر است چرا که به وضوح می‌بينم بسيار کسان که با نام واقعی می‌نويسند به دلايل متفاوت خودسانسوری می‌کنند.

Friday, March 25, 2005

چند عکس ديدنی از هفته‌ای که گذشت


تصويری از "جزيره نخل" در دبی. اين جزيره مصنوعی سال آينده افتتاح خواهد شد.


اين حيوان عجيب یک گربه‌ است و کاندیدای مسابقه زيباترین گربه در اروپا می‌باشد.


دو دختربچه بنگلادشی در حال پشت و رو کردن مدفوع‌ گاو که جهت خشک شدن در آفتاب گسترده شده است.

Thursday, March 24, 2005

سانسور وب‌لاگ‌ها در فرانسه


در فرانسه ،از اول ماه مارچ تاکنون، ۹ محصل، به‌ علت نوشتن عبارت‌های اهانت آمیز به معلم‌ها در وب‌لاگ‌هايشان، از مدرسه اخراج شده‌اند.
این شاگردان از صفاتی مانند "ترسو" و "احمق بی‌خیال" برای معلم‌هايشان استفاده کرده‌ بودند. يکی از اين محصلين در مورد خانم معلم‌اش نوشته بود "او دوست دارد که ما باسن‌اش را نوازش کنيم" و ديگری معلم‌اش را اينگونه تفسير کرده بود "او مانند سطل آشغالی است که به آن دو عدد پا وصل کرده باشند و هميشه بوی گند شراب می‌دهد".
اين معلمين محترم اگر می‌دانستند که شاگردان در صحبتهای روزانه با چه لغاتی از آنها ياد می‌کنند، حتمن برای آنها تقاضای مجازات اعدام می‌کردند.

Tuesday, March 22, 2005

نظرسنجی انتخابات رياست جمهوری




Sunday, March 20, 2005

گوگل و نوروز


لوگوی جديد نوروزی گوگل را ملاحظه کرديد؟ جدن بايد گفت دم گوگل گرم.
اما آيا اين غمناک نيست که ديگران برای ما ارزش بيشتری قائلند تا دولت و حکومت اسلامی‌مان؟

Friday, March 18, 2005

سال نو مبارک باد

ايتاليا، سکس و سياست


دادگاهی در رم، آلس‌ساندرا موسوليني ۴۲ ساله، نوه ديکتاتور سابق ايتاليا بنیتو موسوليني و دختر خواهر سوفیا لورن، را از شرکت در انتخابات محلی محروم کرد.
آلس‌ساندرا موسولينی و حزب دست راستی‌اش برای شرکت در انتخابات امضا های جعلی ارائه داده‌ بودند.
من فکر می‌کنم ايشان کم کاری کرده و گرنه، با اين همه "استعداد "، حتمن می‌توانست امضا به اندازه کافی جمع کند و احتیاج به تقلب نداشته باشد.

Wednesday, March 16, 2005

حاج آقا حسين نگران چه هستی؟



بابا دستم به دامن‌تان کمک کنيد و حسين درخشان را از نگرانی در بياوريد. اين خبر اتهام ارتداد برای مجتبی سمیعی‌نژاد بد جوری نظام را به خطر انداخته.
"از این طرف هم گروه‌های نزدیک به کمونیست کارگری و مجاهدین خلق راه به راه در دفاع از او انشاهای احساساتی می‌نویسند. ماجرا چیست؟" نکند خدای ناکرده اين "گروه‌های نزدیک به کمونیست کارگری و مجاهدین خلق" با اين "انشاهای احساساتی" قصد براندازی "جمهوری عزيز اسلامی" را داشته باشند و "خوراک مفت به طرفداران ایده‌ی تغییر رژیم بدهند."
تورا به خدا کاری بکنيد و ما خارج نشينان مومن و معتقد را از نگرانی خارج کنيد.
تکبير.

Tuesday, March 15, 2005

حاج آقا حسين شما بفرما!

حسين درخشان در رابطه با پرونده‌ی ارتداد برای مجتبی سمیعی‌نژاد می‌نويسد: "واقعا احمقانه است. هرچند که به ولاگ هیچ ربطی ندارد."
به همين علت در اينجا بطور رسمی از ايشان خواهشی دارم: جناب درخشان، بنظر می‌آيد شما اطلاعات دقيق‌تری در اين مورد داريد که اين‌گونه اظهار نظر کرده‌ايد. پس لطف کنيد و ما را هم از اصل جريان مطلع کنيد تا بدانيم کجای کاريم و از گمراهی درآييم. ممنون.

Monday, March 14, 2005

اتهام ارتداد به يک وبلاگ‌نويس

از وبلاگ خسن آقا

اتهام ارتداد به مجتبی سمیعی نژاد (مدیار)
آقای سیف زاده وکیل مدیار (مجتبی سمیعی نژاد) در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است که مدیار را به ارتداد متهم کرده اند. همگی حکم چنین اتهامی را می دانیم پس منتظر چه هستیم؟ می خواهیم اجازه بدهیم که رژیم قتل عام های سالهای 60 را دوباره شروع کنید؟
این مساله شوخی بردارد نیست اینکه آقایان می نشینند در کانادا و حکم صادر می کنند باید بدانند که ما همه را در این مساله مسئول می دانیم. این یک وظیفه انسانی است بازی و شوخی بردارد نیست حکم ارتداد برای چی برای نوشته های یک جوان پر شور که چیزی بجز آزادی و سربلندی ملتش را نمی خواهد؟؟
وجدان خود را قاضی کنید آیا اگر حکومت آخوندی موفق شد در برابر سکوت ما دست به چنین عمل زشتی بزند دیگر قادر خواهیم بود در مقابل آیینه خود را نگاه کنیم.
این یک مساله شخصی نیست که عده ای مدیار را پسرخاله من یا ما بخوانند و شانه خود را از زیر بار چنین مسئولیتی خالی کنند.

من دست التماس به طرف همگی دراز می کنم و همزمان به همه هشدار می دهم این شتری است که جلو خانه همه ما خواهد خوابید دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد پس بیایید متحد و یک پارچه دست در دست هم این دد منشی رژیم را پاسخ بدهیم.

قضيه شيرين عبادی و سنگ کليه

با اجازه استاد عزیزم هادی خرسندی :


« شیرین عبادی که از موکل خود ناصر زرافشان در زندان بازدید کرده بود گفت:
وجود سنگ كليه علاوه بر درد، مي‌‏تواند عواقب وخيم جسمي نيز به همراه داشته
باشد، بنابراين ماندن دكتر زرافشان در زندان با اين شرايط، به مصلحت نيست.»

زندانی – چرا آزادم نمیکنید؟
قاضی – شما سنگ کلیه نداری.
زندانی – به امام زمون دارم.
قاضی – به امام زمون مربوط نیست. به ایکس ری مربوطه.
زندانی – به ایکس ری دارم!
وکیل – به نظر من در زندان ماندن ایشان با سنگ کلیه به مصلحت نیست.
قاضی – به مصلحت سنگ یا به مصلحت کلیه؟
وکیل – به مصلحت کلی.
زندانی – منظورتون به مصلحت رژیمه؟
قاضی – این به مجمع تشخیص مصلحت نظام مربوطه.
وکیل – به من هم مربوطه.
زندانی – مصلحت خودم چی میشه؟
وکیل – اونم من تشخیص میدم.
زندانی - تا حالا که سنگ کلیه نداشتم، زندانی بودنم به مصلحت بوده؟
قاضي - عقیده وکیلتون همینه.
زندانی – من خودم وکیلم. به نظر من وکیل نباید برای گرفتاری یا آزادی موکلش
مصلحت اندیشی بکنه. فقط باید آزادی اونو بخواد.
وکیل – اگر آزادت کنند بعد معلوم بشه سنگ کلیه نداری من چه جوابی بدم؟
زندانی – اگه سنگ کلیه نداشتم، برمیگردم!
وکیل- ممکنه در این فاصله سنگ کلیه ات دفع بشه!
زندانی - مگر هرکس سنگ کلیه نداره باید توی زندان رژیم باشه؟
وکیل – بستگی داره که در زمان نداشتن سنگ کلیه چه اقداماتی علیه نظام و
تمامیت ارضی و توهین به رهبری و زنای محصنه و لواط محصنه کرده باشه.
قاضی – لواط محصنه دیگه چیه؟
وکیل – لواط با مرد زندار.
زندانی – من که هیچکدوم از این کارها را نکردم چی؟
وکیل- گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست!
زنداني - شما وکیل منی یا وکیل رژیم؟
وکیل- اونو نمیدونم. ولی میدونم اگه زندانی سنگ کلیه داشته باشه و عواقبش وخیم
باشه در زندان بودنش به مصلحت نظام نیست. چونکه ممکنه خدای نکرده در زندان ...
زنداني - نمیخواستم بگم. تازه پروستات هم اضافه شده.
وکيل- پس دیگه آبروی نظام میره.
زندانی – آبروی نظام مگه توی پروستات منه؟
وکيل - آبروي نظام همه جا هست.
زندانی – پس بهتره من بواسیرمم اعلام کنم.
وکیل-. وقت ملاقات تموم. انا لله و انا الیه راجعون. لطفاً به سلول خود مراجعون!

Sunday, March 13, 2005

چند عکس ديدنی از هفته‌ای که گذشت


اعضای یک کلوب در روسیه سفید پایان زمستان را در سرمای منهای ده درجه با یک سطل آب سرد بر سر خود جشن می‌گیرند.


اگر در زندگی خود احساس نارضايتی می‌کنيد، يک لحظه خودتان را جای اين بوکسور قرار دهيد.


شرح اين يکی را خودتان فکر کنيد.

Saturday, March 12, 2005

دومين نشست وبلاگ‌نويسان در پالتاک

دومين نشست وبلاگ‌نويسان در پالتاک به خوبی و خوشی به پايان رسيد. من حدود يک ساعت در اين نشست شرکت کردم. جلسه بسيار با تمدنی بود و به غير از يکی از دوستان که مدام و خارج از نوبت و بدون اجازه اصرار به صحبت کردن داشت، ديگران اصول کلی يک بحث را رعايت می‌کردند.
به نظرم اوج جلسه زمانی بود که عليرضا تمدن ورود حاج آقا حسين را خوش آمد گفت و چون ايشان وقت زيادی نداشت میکروفون را خارج از نوبت در اختيار ايشان گذاشت و ايشان چند جمله‌ای صحبت کرد که متاسفانه، یا به‌خاطر کوتاهی ذهن و يا به علت مهم نبودن محتوا، جملات را به خاطر ندارم.
در این نشست متوجه شدم که بسياری از دوستان وبلاگ‌نويس با پالتاک مشکل فنی دارند که خوب است هرچه زودتر فکری برای اين مسئله کرد.
من پيشنهاد کردم، يک نشست فوق‌العاده به عنوان "کلاس پالتاک برای علاقه‌مندان" فقط به اين مشکل اختصاص يابد و تمام دوستان مايل به شرکت در پالتاک در اين نشست حضور يابند و با کمک تجربه‌دارها طرز کار صحيح با پالتاک را بيآموزند.

انتخابات رياست جمهوری


اين کاريکاتور را از وبلاگ شمر نامه کپی کرده‌ام.
شمر جان التماس دعا.

Wednesday, March 09, 2005

ايران مشروب صادر می‌كند!


خبر از ايران امروز:
ايرنا: ارزيابان گمرک آستارا در شمال استان گيلان در يک حادثه عجيب، هزاران بطرى‌ مشروب الکلى‌ را که از ايران به جمهورى‌ آذربايجان قاچاق مى‌شد، کشف کردند.
اين اولين بار پس از انقلاب است که يک محوله قاچاق مشروب از ايران به خارج از کشور در اين مرز کشف مى‌شود.
روابط عمومى‌ گمرک آستارا اعلام کرد: اين محموله شامل ۱۹ هزار و ۲۶۴ بطر انواع مشروبات الکلى‌گران قيمت خارجى‌ شامل ۸۳۵ کارتن است که در زير صدها کارتن مواد غذايى‌ صادراتى‌ ايرانى‌ جاسازى‌ شده بود.
بنا به اين گزارش ، محموله اخير بزرگترين مورد کشف مشروبات الکلى‌ قاچاق طى‌ سالهاى‌ اخير در مرز آستارا بوده است.
تحقيقات در مورد نحوه ورود اين مشروبات الکلى‌ به داخل کشور و انگيزه قاچاقچى‌ها از تلاش براى‌ صادرات قاچاق دوباره آن به جمهورى‌ آذربايجان درحال انجام است.

سوال: روباه تخم ميذاره يا بچه ميزاد؟
جواب: از اين فلان فلان شده هر کاری بگی برميآد.

امام ميفرمايد: ولاکن چنين نباشد که تمام اين نجسی‌ها را تنهائی بخوريد. همه با هم بخوريد. صادر هم بکنيد. امام حسين هم صادر می‌کرد. اين حاج‌آقا مسموم شده هم می‌کند. ما که نمی‌خواهیم فقط انقلاب صادر بکنیم. ما ارزش صادر می‌کنیم. این نجسی‌ها هم ارزش زیاد دارند.تکبير.

خانم ولدخان عزيز تبریک


در کمال شعف و با ذوق بسيار خبر انتخاب خانم صبا ولدخان را، به‌عنوان "دانشمند جوان"، در سايت بی‌بی‌سی خواندم.
بدينوسيله تبريکات صميمانه خود را خدمت ایشان عرض می‌کنم. ما به جوانانی همچون ایشان افتخار می‌کنيم.
در مورد خانم ولدخان و کارهایش اطلاعات زیادی در اینترنت یافت می‌شود. در زیر تعدادی از لینک‌های موبوطه را قرار داه‌ام.

مصاحبه با بی‌بی‌سی
http://www.rnaresearch.org/valadkhan.htm
http://www.searlescholars.net/people/2004/valadkhan.html
http://www.aaas.org/news/releases/2005/0210ys.shtml
http://www.euchromatin.com/Valadkhan01.htm
http://www.iranian.com/JahanshahJavid/2005/March/Science/index.html

Tuesday, March 08, 2005

دومین نشست وبلاگ‌نویسان ایران در پالتاك


* زمان: شنبه 22 اسفند 1383 (12 مارس) ساعت 21 به وقت تهران
* نشانی: Paltalk>>>Miscellaneous>>>Blogiran
* موضوع این جلسه: «اخلاق وبلاگ‌نگاری»

من نشست قبلی را به‌خاطر گرفتاری‌های شخصی از دست دادم. اميدوارم اين دفعه بتوانم شرکت کنم.

امان از دست شومبول


هاری استون‌سيفر رئيس ۶۸ سال کارخانه بوئينگ، متاهل، دارای دو فرزند و دو نوه، از شغل نان و آب دار خود برکنار شد. ايشان با يکی از کارمندان اين شرکت رابطه‌ای "نامشروع" داشته است و بنا به ادعای هيئت مديره شرکت بوئينگ، اين رابطه با ضوابط شرکت هم‌خوانی ندارد و بر بازده‌ای مديريت ايشان تاثير می‌گذارد.
جل‌الخالق اين شمبول چه کارها که دست انسان می‌دهد.

Labels: ,

جشن روز زنان به سبک ترکی


کشور دوست و همسايه، ترکيه، کانديدای ورود به بازار مشترک، شعبه آسيائی آمريکا در منطقه و عضو برجسته ناتو روز بين‌المللی زنان را با شکوه تمام و به کمک باطوم و گاز اشک‌آور جشن گرفت. در اين جشن پليس مهربان ترکيه (پناهجويان ايرانی مهر و عطوفت پليس ترکيه را با گوشت و پوست خود حس کرده‌اند.) تظاهرات آرام و مسالمت آميز زنان را در روز ۸ مارس، در کمال آرامش پايکوب کرد و ۶۹ نفر از تظاهرکنندگان از جمله ۲۹ زن را جهت صرف آب خنک به زندانهای معروف خود دعوت کرد.

Monday, March 07, 2005

۸ مارس روز زنان مبارک باد



لغت فمينيسم را خود به اصطلاح فمينيستها به لجن کشيده‌اند. در ذهن مردم عادی اروپا لغت فمينيست برابر است با زنان زشت، مجرد، متنفر از مرد، ميانه سال و يا زنان جوان همجنس‌گرای عصبی. وقتی اروپائيان با فمينيسم مشکل دارند، وای به حال ما مردم جهان سوم.

Sunday, March 06, 2005

نقش سکس در سرنگونی نظام جمهوری اسلامی

با اجازه نبوی عزيز، قسمت‌هائی از مقاله‌اش در گويا نيوز را که به‌نظرم جالب و واقع است در اين‌جا نقل می‌کنم.



با توجه به اینکه یکی از اهم کارهایی که ما باید بزودی انجام بدهیم همانا سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد، لذا برخی روش های ساده که از طریق آنها می توان نظام حاکم بر جمهوری اسلامی را سرنگون کرد در موارد زیر اعلام می کنیم.

روش تلویزیونی: یکی از راههای مهم سرنگونی نظام جمهوری اسلامی کمک مالی 23 میلیون دلاری آمریکا به تلویزیون های ایرانی لس آنجلسی است. آمریکا باید این 23 میلیون دلار را بین این 23 شبکه تقسیم کند( هر شبکه یک میلیون دلار) و از آنان خواهش کند که شبکه شان را تعطیل کنند. با تعطیل شدن این شبکه های تلویزیونی یک مشکل اصلی مردم ایران حل می شود. چون در حال حاضر مردم ایران فکر می کنند اگر قرار است ما حکومت را عوض کنیم که این افراد به جای این حکومت بیایند عمرا اگر این کار را بکنیم. لذا وقتی این شبکه ها تعطیل شود، مردم بعد از چند ماه یادشان می رود که اپوزیسیون چه شکلی است و احساس امیدواری می کنند و در نتیجه با حکومت مبارزه می کنند و حکومت سرنگون می شود.

روش سوسولها و خشن ها: ما تعدادی بچه سوسول نازنین شیک و تمیز داریم که در میان اپوزیسیون برانداز تلویزیون دارند و هسته عملیاتی تشکیل می دهند و تیم نظامی دارند و مردم را به مبارزه خشن دعوت می کنند، تعدادی هم چهره خشن و عبوس داریم مثل تاج زاده و بهزاد نبوی که با قیافه خشن مردم را به رفتار آرام دعوت می کنند. در نتیجه مردم چون به چشم شان بیشتر اعتماد دارند و چیزهایی که می بینند تا به گوششان و چیزهایی که می شنوند، لذا نه حرف اینها را باور می کنند و نه حرف آنها را. یکی از روشهای براندازی نظام این است که از بودجه 23 میلیون دلاری آمریکا یک گروه آرایشگر و گریمور آشنا با سیاست ایران استخدام شوند که کار اینها تبدیل چهره های سوسولی که حرف های خشن می زنند به مردان خشن و تبدیل چهره های خشنی که حرف های آرام می زنند به آدم های شیک و پیک باشد. در این حالت مردم از این حالت سرگردانی و گیجی در می آیند و همین که مردم ایران از حالت گیجی و سرگردانی دربیایند خودبخود حکومت سرنگون می شود.

روش آموزش زبان فارسی: یکی از مهم ترین راههای براندازی نظام این است که زبان فارسی به شکل درست آن آموزش داده شود. چون حکومت جمهوری اسلامی به زبانی حرف می زند که ملت نمی فهمند که حرف حسابش چیست، ملت هم به هر زبانی که با این حکومت حرف می زنند آنها کار خودشان را می کنند، اپوزیسیون خارج از کشور هم سال به سال فارسی یادش می رود و در تلویزیون های فارسی زبان مجری ها یا چاله میدانی مدل 1340 حرف می زنند یا با لهجه بیبز لس آنجلسی( قرار است اهورا پیروز یزدی بشود رئیس فرهنگستان زبان فارسی در مهاجرت)، به همین دلیل اپوزیسیون جوری حرف می زند که مردم برای فهمیدن زبان آنها احتیاج به گذراندن دوره آموزش زبانهای باستانی ایران دارند، از طرفی مردم ایران هم وقتی با مهاجرین خارج از کشور حرف می زنند، آنها پنجاه درصد واژه ها را که معانی شان عوض شده و واژه هایی که در این بیست سال تولید شده را نمی فهمند. بخش مهمی از اختلاف نظر در سیاست ایران در مورد موضوع بحث نیست، بلکه در مورد فهم زبان فارسی است، لذا پیشنهاد می شود از همان محل 23 میلیون دلار بودجه آمریکایی یک تلویزیون فارسی دائر شود تا زبان فارسی به رهبران سیاسی کشور آموخته شود. مطمئنا به محض اینکه همگان فارسی معمول را یاد گرفتند این حکومت نیز سرنگون خواهد شد.

نبوی جان خسته نباشی.

حاج آقا حسين از چه می‌ترسی؟!

دقت کرديد اين حاج آقا حسين قسمت نظرات مطالب‌اش را مدام خاموش و روشن می‌کند؟
اگر گفتيد چرا؟

از ماست که برماست

بيچاره خبرنگار ايتاليائی يک ماه در عراق اسير شورشيان عراقی بود و يک مو از سرش کم نشد. اما همين‌که با کمک ماموران امنيتی ايتاليا آزاد شد، زير رگبار گلوله آمريکائيان قرار گرفت و زخمی شد. گفتا ز چه ناليم که از ماست که برماست. يک خلبان آلمانی که در جنگ اول آمريکا با عراق با هدف آزاد کردن کويت شرکت کرده بود در مصاحبه‌ای گفته بود "ما از نيروی هوائی عراقی ترسی نداشتيم ، ترس ما فقط از پدافند هوائی آمريکائيان بود."